صد حکایت تربیتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اندیشه جويان و آدرس mohammad-taha.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد
.






آمار مطالب

کل مطالب : 450
کل نظرات : 48

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 1
باردید دیروز : 6
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 77
بازدید سال : 1587
بازدید کلی : 206697
صد حکایت تربیتی

صد حکایت تربیتی



مقدمه


تـربـیـت فـرزند, مقوله اى سهل و ممتنع است .
 

سهل است چون اگر به روال طبیعى و تحت ثاثیر فطرت سالم انجام گیرد, نه مشکل خاصى دارد و نه کمبودى .
 

ممتنع است زیرا با توسعه زندگى شـهـرنشینى , ارتباطات , تکنولوژى , کانالیزه شدن بسیارى از مجارى تربیتى , آموزشى , اقتصادى , سـیاسى و...
 

هزاران معضل وموضوع تازه در مسیر تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان حادث شده است وبسیارى از خانواده ها به کانون هاى بحران اخلاقى و تربیتى و عاطفى تبدیل گشته اند.
 

دیـگـر بـى سواد بودن والدین توجیه پذیر نیست .
 

آنها هرگز نمى توانند مشکلات اخلاقى و عاطفى فـرزنـدانشان را تجزیه و تحلیل کنند و راهى براى اصلاح بیابند.
 

اینک پدر و مادر باید با مقوله هاى تـربـیـتـى و روان شـنـاسى کودک و نوجوان و جوان آشنا باشند.در صورت امکان باید با مشاوران صاحب نظر گفتگو کنند و چگونگى ارتباط با فرزندان را زیر نظر آنها تنظیم نمایند.حداقل کارى که هر پدر و مادرى باید انجام دهد آن است که مسائل ساده وسهل الوصول و کلى را دربـاره تـربـیـت و برخورد با فرزندان خویش فراگیرد و خود رااز فراگیرى و اعمال آنها بى نیاز نداند.
 

شـیـوه پیامبر اسلام (ص ) و ائمه اطهار(ع ) در تربیت و ارتباط با مردم , به ویژه باکودکان , این امور سـهـل الوصول و کلى و در عین حال مطابق با فطرت و عقل سلیم رابه ما مى آموزد.
 

به عقیده ما آنها به خاطر وصل بودن به منبع وحى و داشتن گوهرعصمت , از خطا و لغزش در امان هستند و لذا شیوه اى را که در تربیت کودکان توصیه مى کنند سالم ترین و دست یافتنى ترین روش هاست .
 

در این مجموعه که محور آن , شیوه ارتباط والدین با کودکان است روایات وحکایات برگزیده اى از پـیـامـبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار(ع ) و سالکان راه ایشان ونکته هایى از دوران کودکى بزرگان و...جـمـع آورى شده است که تا حدى طریقه مواجهه و هماهنگى با دنیاى کودکان را تصویر مى کند.امید است که مفید واقع شود.
 


 

1 - توجه به کودک


گروهى از کودکان مشغول بازى بودند.
 

ناگهان با دیدن پیامبر(ص )که به مسجد مى رفت , دست از بـازى کـشـیـدنـد و بـه سـوى حـضـرت دویدند و اطرافش را گرفتند.آنها دیده بودند پیامبر اکـرم (ص ),حسن (ع ) و حسین (ع ) را به دوش خود مى گیرد و با آنها بازى مى کند.به این امید, هر یک دامن پیامبر را گرفته , مى گفتند: شتر من باش ! پـیامبر مى خواست هر چه زودتر خود را براى نماز جماعت به مسجد برساند, اما دوست نداشت دل پـاک کـودکـان را بـرنـجاند.
 

بلال درجستجوى پیامبر از مسجد بیرون آمد, وقتى جریان را فهمید خـواسـت بـچه ها را تنبیه کند تا پیامبر را رها کنند.آن حضرت وقتى متوجه منظوربلال شد, به او فرمود: تنگ شدن وقت نماز براى من ازاین که بخواهم بچه ها را برنجانم بهتر است .پیامبر از بلال خواست برود و از منزل چیزى براى کودکان بیاورد.بلال رفت و با هشت دانه گردو بـرگـشـت .
 

پـیـامـبـر(ص ) گـردوهـا را بین بچه ها تقسیم کرد و آنها راضى و خوشحال به بازى خودشان مشغول شدند.((1)) بیان : توجه به نیاز و خواسته هاى کودک از اصول اولیه تربیت است .آسان ترین و پسندیده ترین راه , راضـى کـردن کودکان و همان روش متواضعانه پیامبر است که علاوه بر تامین نیاز کودک , به آنها نوعى شخصیت نیز مى بخشد.
 


 

2 - مسؤولیت پدران


روزى عده اى از کودکان در کوچه مشغول بازى بودند.
 

پیامبر(ص )در حین عبور, چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسیار بزرگ پدران و مسؤولیت سنگین آنها را در رشد کودک به همراهانشان گوشزدکند.فرمود:واى بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان .اطـرافـیـان پیامبر با شنیدن این جمله به فکر فرو رفتند.لحظه اى فکرکردند شاید منظور پیامبر, فرزندان مشرکان است که در تربیت فرزندانشان کوتاهى مى کنند.
 

عرض کردند: یا رسول اللّه , آیا منظورتان مشرکین است ؟ - نـه , بلکه پدران مسلمانى را مى گویم که چیزى از فرایض دینى رابه فرزندان خود نمى آموزند و اگـر فـرزنـدانشان پاره اى از مسائل دینى رافراگیرند, پدران آنها,ایشان را از اداى این وظیفه باز مى دارند.
 

اطرافیان پیامبر با شنیدن این سخن , تعجب کردند که آیا چنین پدران بى مسؤولیتى نیز هستند.پـیامبر که تعجب آنها را از چهره شان خوانده بود ادامه داد: تنهابه این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزى را به دست آورند.... آنگاه فرمود: من از این قبیل پدران بیزار و آنان نیز از من بیزارند.((2)) بـیـان : در عـصـر حاضر, دلیل دور بودن و ناآگاهى قشر عظیمى ازکودکان و نوجوانان از مسائل مذهبى , بى توجهى والدینشان به این مساله مهم است .
 


 

3 - تبعیض ناروا


سـال هـا از بعثت پیامبر اکرم (ص ) گذشته بود.هنوز افکار دوران جاهلیت و تبعیض بین فرزندان وجـود داشت .مردى عرب , آن روزبراى انجام دادن کارى دست دو فرزندش را گرفت و شرفیاب محضررسول اکرم (ص ) شد.هنگامى که نشسته بود, یکى از فرزندان خود رادرآغوش گرفت , به او محبت کرد و او را بوسید و به فرزند دیگرش توجهى نکرد.پیغمبر که این صحنه تاثرانگیز را مشاهده کرد نتوانست طاقت بیاورد, پس فرمود: چرا با فرزندان خود به طور عادلانه رفتارنمى کنى ؟ آن مرد عرب جوابى جز سکوت نداشت .
 

سرش را پایین انداخت وعرق شرم بر پیشانى اش نشست .او در آن روز دریـافت که کارش اشتباه بوده است و فهمید که درنگاه کردن نیز نباید بین فرزندان فرقى گذاشت .
 

((3))
 

4 - تربیت قبل از تولد



 

مـلامحمدتقى مجلسى از علماى بزرگ اسلام است .وى در تربیت فرزندش اهتمام فراوان داشت و نـسـبـت به حرام و حلال , دقت فراوان نشان مى داد تا مبادا گوشت و پوست فرزندش با مال حرام رشدکند.مـحمدباقر, فرزند ملامحمدتقى , کمى بازیگوش بود.شبى پدربراى نماز و عبادت به مسجد جامع اصـفـهـان رفـت .آن کـودک نـیـز همراه پدر بود.
 

محمدباقر در حیاط مسجد ماند و به بازیگوشى پرداخت .وى مشک پر از آبى را که در گوشه حیاطمسجد قرار داشت با سوزن سوراخ کرد و آب آن را بـه زمـین ریخت .با تمام شدن نماز, وقتى پدر از مسجدبیرون آمد, با دیدن این صحنه , ناراحت شد.دست فرزند را گرفت وبه سوى منزل رهسپار شد.رو به همسرش کرد و گفت : مى دانید که مـن در تربیت فرزندم دقت بسیار داشته ام .
 

امروز عملى از او دیدم که مرابه فکر واداشت .با این که در مورد غذایش دقت کرده ام که از راه حلال به دست بیاید, نمى دانم به چه دلیل دست به این عمل زشت زده است .حال بگو چه کرده اى که فرزندمان چنین کارى را مرتکب شده است .زن کمى فکر کرد و عاقبت گفت : راستش هنگامى که محمدباقر رادر رحم داشتم , یک بار وقتى به خانه همسایه رفتم , درخت انارى که درخانه شان بود, توجه مرا جلب کرد.
 

سوزنى را در یکى از انارها فروبردم و مقدارى از آب آن را چشیدم .ملامحمدتقى مجلسى با شنیدن سخن همسرش آهى کشید و به رازمطلب پى برد.((4)) بـیان : اگر در روایات اسلامى تاکید شده که خوردن غذاى حرام ولواندک در نطفه تاثیر سوء دارد به همین جهت است .لذا بزرگان علم تربیت گفته اند: تربیت قبل از تولد شروع مى شود.
 


 

5 - فرزند, نتیجه دعا


عـلـى بـن بـابویه آن مرد بزرگ الهى , در پنجاه سالگى , هنوز صاحب فرزندى نبود.او که عشق و علاقه وافرى به اهل بیت و ائمه اطهار(ع )داشت , طى نامه اى به یکى از نایبان خاص امام زمان (ع ) از اوخواست که از محضر حضرت بقیة اللّه بخواهد براى او دعا کندتاخداوند فرزندى صالح و فقیه به او عـنـایـت فـرمـایـد.تقاضاى آن مردعارف و خداشناس به محضر امام (ع ) رسید.
 

آن حضرت در جـواب فرمود: او از همسر خود صاحب فرزند نخواهد شد, اما به زودى همسرى نصیب وى خواهد گردید که از وى داراى دو پسر فقیه خواهدگشت .مطابق وعده حضرت امام زمان (ع ), دوران بى فرزندى سپرى شدوخداوند به او سه فرزند پسر داد کـه دو پـسـرش بـه نـام هـاى محمدوحسین به برکت هوش و حافظه فوق العاده شان به بالاترین مراتب فقاهت رسیدند.
 

مـحـمـد مـعروف به شیخ صدوق در همان دوران طفولیت صاحب نبوغ و هوش سرشارى بود و اساتید خود را به شگفتى وامى داشت .
 


 

((5))
 

6 - کودک و تاثیرات محیط


سـال هـاى سال از حادثه مصیبت بار جنگ دوم جهانى گذشته بود.زنى فرانسوى به جراحى مغز احتیاج پیدا کرد.با این که آن زن آلمانى نمى دانست , اما وقتى چاقوى جراحى به رگى از مغز وى اصابت کرد,زن در حال بى هوشى شروع به خواندن سرودى به زبان آلمانى نمود.چاقو را که از رگ برداشتند, خواندن سرود نیز قطع شد.تکرار این عمل تعجب پزشکان را در پى داشت .
 

پـس از تحقیقات فراوان , پرده از این راز برداشته شد: هنگام هجوم آلمان به فرانسه , این زن که در آن هنگام کودک خردسالى بیش نبوده ,درخیابان شاهد سرودهایى بوده است که سربازان اشغالگر آلـمـانـى مـى خـوانـده انـد.این سرودها از آن هنگام در ضمیر ناخودآگاه وى محفوظ مانده بوده است .((6)) بـیـان : مـوضوع تاثیر پذیرى در سنین کودکى , در روایات بسیارى مورد تاکید قرار گرفته است و شاید حکمت خواندن اذان و اقامه درگوش راست و چپ کودک بعد از تولد, همین جهت باشد.
 


 

7 - بوسیدن کودک


بـسـیـار دیـده مـى شـد کـه پـیـامبر اسلام (ص ) حسن (ع ) و حسین (ع ) رادر آغوش مى گرفت و مى بوسید.روزى آن دو را در بغل گرفت وبوسید.شخصى که حضور داشت , وقتى علاقه پیامبر و رفـتـار وى رابـااطفال دید به فکر فرو رفت و پیش خود گفت : آیا تا به حال در اشتباه بوده ام ؟ آیا روش اسـلام در تـربـیت فرزند این است ؟ اگر این طور است پس من در این مساله بسیار کوتاهى کرده ام .
 

بـه پـیـامبر نزدیک شد و در حالى که خجالت مى کشید سخن بگوید,عرض کرد: یا رسول اللّه من داراى ده فرزند کوچک و بزرگ هستم ,اماتاکنون هیچ یک از آنها را نبوسیده ام .پـیـامـبر از گفته او به قدرى ناراحت شد که رنگ چهره مبارکشان تغییر کرد.ایشان به او فرمود: خـداوند مهر و محبت را از قلب توبیرون کرده است .آن کس که به کودکان ما رحم نمى کند و به بزرگ مااحترام نمى گذارد, از ما نیست .
 

((7))
 

8 - پدر خیانتکار


اواخر آن شب زمستانى , مسافران در ایستگاه اتوبوس به انتظارماشین ایستاده بودند.مردى تنومند بـا چـهره اى غیر عادى , به همراه طفل شش ساله اش در کنار دیگر مسافران منتظر آمدن اتوبوس بـود.حـالـت سـرگـیـجه و تهوع , آن طفل بى چاره را راحت نمى گذاشت .تااین که حال آن طفل مـعصوم بدتر شد و در کنار خیابان استفراغ کرد.همه فکر مى کردند غذایى آلوده کودک را مسموم کرده است .
 

کنجکاوى , یکى از مسافران را واداشت از پدر طفل بپرسدفرزندش چه مرضى دارد.آن مـرد پـس از کمى سکوت با صداى درشتى گفت : فرزندم مریض نیست .امشب او را به مجلس عیش و نوش یکى از دوستانم بردم وعلى رغم میل کودک , به او شراب خوراندم ! ((8)) بیان : فکر مى کنید پرورش این کودک در چنین خانواده اى ,چه نتیجه اى به دنبال خواهد داشت .آیا خیانتى بالاتر از این تصورمى شود؟
 

9 - گام اول در تنبیه کودک


خـانـواده اى از دسـت فرزند شرورشان کلافه شده بودند.بى ادبى فرزند خردسال , پدر و همه اهل منزل را رنج مى داد.بیرون از منزل نیزکسى از آزار و اذیت او آسایش نداشت .پدر نیز هر بار او را به باد کتک مى گرفت , به امید این که بر اثر تنبیه , دست از کارهاى زشت بردارد, امافایده اى نداشت .
 

روزى دسـت فـرزنـد خـود را گرفت و نفس زنان , نزدحضرت ابوالحسن (ع ) آورد و از وى شکایت کـرد.حـضـرت نـگـاهـى بـه آن مـرد کـرد و خـواسـت راه و روش تربیت کردن را به او بیاموزد.
 

فرمود:فرزندت را نزن .مرد از خودش پرسید: پس چگونه فرزندم را تربیت کنم .منتظربودتا ادامه کلام امام را بشنود.امام ادامه داد: براى ادب کردنش ازاو دورى و قهر کن .مـرد گـویا دنیاى جدیدى در تربیت فرزند به رویش گشوده شد.
 

درهمان لحظه تصمیم گرفت شـیـوه قهر و دورى را پیشه خود سازدوبافرزندش سخنى نگوید.در همین فکر بود که ادامه کلام امـام , او راآگـاه تـر کـرد.امـام فرمود: ولى مواظب باش قهرت زیاد طول نکشد وهرچه زودتر با فرزندت آشتى کن .((9)) بیان : شیوه تنبیه بدنى در تربیت کودک هیچ تاثیرى ندارد, بلکه نتیجه عکس دارد.چون علاوه بر عـادت بـه تـنـبیه , عظمت و ابهت پدر ومادر و یا معلم را نزد کودک خدشه دار مى کند و راه براى تربیت بعدى نیز بسته مى شود.
 


 

10 - کودکان امروز بزرگان فردا


حـضـرت امام حسن مجتبى (ع ) هر از گاهى فرزندان را دور خودجمع مى کرد و آنان را نصیحت مـى نـمـود.روزى فـرزنـدان خـود وفرزندان برادرش را فرا خواند.کودکان قبل از شرفیاب شدن بـه حضورامام , نمى دانستند ایشان به چه قصدى آنها را دعوت کرده است ,ولى خوشحال بودند که هر وقت نزد امام مى روند, با دست پربازمى گردند.همه کودکان که دور امام (ع ) گرد آمدند, امام (ع ) فرمود: همه شما,کودکان امروز هستید و امید مـى رود کـه بـزرگان اجتماع فردا نیز باشید,پس دانش بیاموزید و در کسب علم کوشش کنید.
 

((10))
 

11 - مجال تحرک کودکان را سلب نکنید


آن روز پس از تعمیر رادیو, صداى امام توجه مرا به خود جلب کرد:رادیو را کجا مى گذارید؟ عرض کردم : روى میز, کنار دستتان .- نه , جایى بگذارید که دست بچه به آن نرسد و بهتر است روى تاقچه بگذارید.بـا کمى تامل مقصود امام را دریافتم .حضرت امام براى آن که هم رادیو محفوظ باشد و هم مجبور نـبـاشـد مـجـال تحرک کودک را محدود وسلب نماید و او را با امر و نهى آزرده خاطر سازد, این دستور رافرمود.
 

((11))
 

12 - مادر و فرزندى پاک


خـلـیـفـه دوم , گـاهـى شـب ها از منزل بیرون مى رفت .شبى صداى زنى را شنید که از دخترش مـى خـواست شیر گوسفندان را براى فروش بیشتر, با آب مخلوط کند, اما دختر از این کار امتناع مى کرد.وقتى که مادر از روى تمسخر گفت : خلیفه ما را نمى بیند.دختر گفت : خداى خلیفه که ما را مى بیند.خلیفه به پسرش عاصم گفت : تحقیق کن تا او را برایت خواستگارى کنیم .بعد از تحقیق , متوجه پاک بودن دختر شدند.
 

ازدواج که صورت گرفت , خداوند دخترى به آنها داد کـه ام عـاصـم نـام نـهـاده شد, این دختربا عبدالعزیزبن مروان ازدواج کرد.خداوند پسرى به نام عمربن عبدالعزیز به آنها عطا کرد.عـمـربـن عبدالعزیز وقتى به خلافت رسید, سب امیرالمؤمنین راممنوع کرد, فدک را به فرزندان حـضـرت زهـرا بـرگـرداند و وقتى که به این کار او اعتراض مى کردند مى گفت : حق با حضرت فاطمه (س )است .
 

((12))
 

13 - کودکان را قرآن بیاموزید


زمـانـى کـه فرزدق ((13)) در دوران کودکى , همراه پدرش به حضورامام على (ع ) رسید, امام از پدرش سؤال کرد: این پسرکیست ؟ جواب داد: او فرزند من است و همام نام دارد.پـدر فـرزدق در ادامه سخنش گفت : شعر و کلام عرب را آن چنان به او آموختم که مهارت کامل در این فن دارد.آن مـرد انتظار داشت که فرزندش مورد تشویق امام (ع ) قرار بگیرد,ولى امام (ع ) که افتخار کودک مسلمان را در فراگیرى قرآن مى دانست فرمود: اگر قرآن را به او یاد مى دادى برایش بهتر بود.
 

فـرزدق وقتى این سخن امام را شنید به فکر فرو رفت .کلام امام (ع )در قلبش نشست و این سخن همیشه در خاطرش ماند.از آن لحظه خودش را مقید کرد تا وقتى قرآن را حفظ نکند آرام ننشیند.
 

چنین نیزکرد و قرآن را کاملا حفظ نمود.
 

((14))
 

14 - از حرف تا عمل


در زمـان پـیـغمبر اکرم (ص ), طفلى بسیار خرما مى خورد.هر چه اورا نصیحت مى کردند که زیاد خوردن خرما ضرر دارد, فایده نداشت .مادرش تصمیم گرفت او را به نزد پیغمبر(ص ) بیاورد تا او را نـصـیـحت کند.وقتى او را به حضور پیغمبر آورد, از پیغمبر خواست تا به طفل بفرماید که خرما نخورد, اما آن حضرت فرمود: امروز بروید و او رافردا دوباره بیاورید.روز دیـگر زن به همراه فرزندش خدمت پیغمبر(ص ) حاضر شد.
 

حضرت به کودک فرمود که خرما نـخورد.در این هنگام زن , که نتوانست کنجکاوى و تعجب خود را مخفى کند, از ایشان سؤال کرد: یارسول اللّه , چرا دیروز به او نفرمودید خرما نخورد؟ حـضـرت فـرمـود: دیـروز وقتى این کودک را حاضر کردید, خودم خرما خورده بودم و اگر او را نصیحت مى کردم , تاثیرى نداشت .امـام صـادق (ع ) فـرمود: به راستى هنگامى که عالم به علم خودعمل نکرد, موعظه او در دل هاى مردم اثر نمى کند, همان طور که باران از روى سنگ صاف مى لغزد و در آن نفوذ نمى کند.
 

((15))
 

15 - اثرات پرورش آرزو در کودک


مـى گـویـند: زنى دیوانه شد و او را به دارالمجانین بردند.براى معالجه اش هر کار کردند فایده اى نـبـخشید.این زن هر روز صبح ,دیوانه ها را دور خودش جمع مى کرد و مى گفت : من یک شوهر زیبادارم .یک پسر و یک دختر خوشگل دارم .ماشین سوارى قشنگى داریم .عصر به عصر که شوهرم از سـر کـار مـى آیـد, پـشت فرمان ماشین مى نشیند و من و بچه ها هم عقب ماشین مى نشینیم .
 

از قصرمان که درشمیران است مى رویم به ویلایى که داریم و در آنجا تفریح مى کنیم .... بـعد از تحقیقات درباره کودکى این زن , معلوم شد که وى در زمان درس خواندن آمال و آرزوهاى عـجـیبى داشته است , مثلا آرزوداشته است که شوهر آینده اش یک ادارى عالى رتبه و خوش قیافه بـاشد,بچه هاى آنها, قصر و ویلایشان , ماشین و ...
 

چنین و چنان باشد.سال هابا این آرزوها زندگى مـى کـنـد تـا ایـن کـه از قـضـا به همسرى مردى عادى ,فاقد زیبایى و ثروت در مى آید.زندگى مـشـتـرکـشـان را در خـانـه اى کـوچـک و اجـاره اى آغـاز مـى کـنـنـد و صـاحـب فـرزنـد نـیز نـمـى شـونـد.عـمـلـى نـشدن آرزوها, چنان روان زن بیچاره را آزار مى دهد تا سرانجام دیوانه اش مى کند.((16)) بـیـان : رؤیـایـى بارآمدن کودک , بیشتر بر اثر تلقینى است که از طرف اطرافیان به ذهن او تزریق مـى شـود.
 

خـصـوصا پدر و مادر, به فرزند خودوعده هایى ندهند که توان انجام دادن آن را نداشته بـاشند تا نتیجه اش این بشود که او یک عمر در رؤیاهاى خیالى خود پرواز کند و هیچ وقت دسترسى به آن نداشته باشد.
 


 

16 - تاثیر تقواى مادر برفرزند


شـیـخ مـفید(ره ) در خواب دید: فاطمه زهرا(س ) در حالى که دست حسن (ع ) و حسین (ع ) را در دست داشت پیش آمد و رو به او فرمود:یاشیخ , به این دو کودک , فقه را تعلیم بده .شیخ مفید از خواب بیدار شد.تعجب کرد از این که فاطمه زهرا(س ) به همراه حسنین بیاید و بگوید به آنها تعلیم بده .روزى شیخ در جلسه درس نشسته بود.ناگهان زنى را دید که دست دو پسرش را در دست داشت و در بـرابـرش ایـستاده بود.زن به شیخ مفید گفت : یا شیخ به این دو کودک (سید رضى و سید مرتضى ),فقه را تعلیم بده .
 

شـیخ مفید که تعبیر خوابش را دریافته بود, آن دو کودک را به بهترین وجه پرورش داد تا جایى که سید رضى و سید مرتضى ازمفاخر جهان تشیع گردیدند.روزى شـیـخ مفید مقدارى سهم امام به این دو کودک داد که به مادرشان بدهند.مادر آنها پول را قـبـول نـکرد و گفت : سلام مرا به شیخ مفید برسانید و بگویید پدرمان مغازه اى به ارث گذاشته اسـت .مـادرمـان , مال الاجاره این مغازه را مى گیرد و خرج مى کند, لذا احتیاج زیادى نداریم و با قناعت زندگى مى کنیم .
 

((17))
 

17 - بهترین نام


چـهـارمـیـن فرزندم که به دنیا آمد, او را خدمت حضرت امام بردم تانامى برایش انتخاب کند.به ایـشـان عـرض کـردم : تـصـمیم داشتم نامش راعلى بگذارم , ولى ترجیح دادم شما نامى براى او انتخاب فرمایید.امام لبخند شیرینى به لب آورد و فرمود: از على بهترچیست ؟
 

((18))
 

18 - شیوه تبریک گفتن نوزاد


مردى به هنگام تبریک تولد فرزند یکى از دوستانش , به او گفت :تولد این نوزاد که سوار بر مرکب مراد خواهد بود, بر تو مبارک باد.حـضرت امیر(ع ) که حضور داشت به او فرمود: به هنگام تبریک وشادباش نوزاد چنین بگو: خداى بـخـشـنـده را شکرگذار باش و این بخشش او, بر تو مبارک باد.امید که فرزندت به کمال توانایى برسد و ازنیکوکارى اش بهره مند شوى .((19)) بیان : اسلام در هر مورد دستور کاملى دارد که محور آن گام زدن انسان در مسیر توحید و رسیدن بـه کمال است .این هدف مقدس حتى در محتواى شادباش نوزاد از طرف ائمه (ع ) پیشنهاد شده است .
 


 

19 - دختر, خیلى خوب است


در زمـسـتـان 1363, خداوند به من دخترى عطا فرمود.اورابه خدمت حضرت امام بردم .ایشان با دیدن نوزاد, بى درنگ دست ها راپیش آورد و قنداق کودک را گرفت .پرسید: پسر است یا دختر؟.گفتم : دختر است .ایـشـان بـا شـنـیدن این حرف , نوزاد را در آغوش فشرد.صورتشان رابه صورت کودک گذاشت , پیشانى اش را بوسید و سه بار فرمود: دختر,خیلى خوب است .آن گاه از نامش سؤال کرد.گفتم : دلمان مى خواهد شما نامى برایش انتخاب بفرمایید.حضرت امام بدون تامل سه بار فرمود: فاطمه , خیلى خوب است .
 

((20))
 

20 - بهترین نام براى دختر


از سـکـونـى روایت شده است که بر امام صادق (ع ) وارد شدم ,درحالى که خسته و غمگین بودم .ایشان رو به من کرد و فرمود:اى سکونى , علت غم و ناراحتى تو چیست ؟ عرض کردم : خداوند به من فرزندى داده است که دختراست .فرمودند: اى سکونى , سنگینى او بر روى زمین است و روزى اوباخداوند.او بدون این که به تو نیاز داشته باشد, زندگى مى کند و نیزبدون استفاده از روزى تو, غذا مى خورد.آن گاه پرسیدند: اسم او را چه گذاشته اى ؟ گفتم : نامش را فاطمه گذاشته ام .آن حضرت با شنیدن نام مقدس فاطمه (س ) سه بار آه کشید.سـپس دست بر پیشانى گذاشت و فرمود: اما اگر اسم او را فاطمه گذاشته اى به او فحش نده و او را لعنت نکن .
 

((21))
 

21 - موفقیت در علاقه و استعداد کودک


یـکـى از نقاشان بزرگ روزگار, در کودکى , هنگامى که به مدرسه مى رفت , بسیار نامرتب و شلوغ بـود.نـه خـود درس مـى خـواند و نه مى گذاشت سایر شاگردها به درس استاد گوش فرا دهند.روزى استاداو را به حضور طلبید تا در خلوت پندش دهد و عاقبت بازیگوشى وسهل انگارى را به او گوشزد نماید.در حینى که شاگرد تنبل را نصیحت مى کرد, مشاهده نمود که وى با قطعه زغالى , روى زمـیـن , تـصـاویرزیبایى را نقش مى زند.استاد با تجربه به فراست دریافت که آن کودک براى نـقـاشـى آفریده شده است .
 

براى همین با پدرش صحبت کرد و او رابه تغییر دادن رشته تحصیلى فـرزنـدش تـرغـیـب نمود.بعدها که آن کودک , نقاش بزرگى شد, صحت پیش بینى آن آموزگار هوشمند,پدیدار گردید.از ادیسون پرسیدند که چرا اکثر جوانان به قله هاى موفقیت دست پیدا نمى کنند؟ وى جواب داد: چون در مسیرى که استعدادش را دارندگام نمى زنند.
 


 

((22))
 

22 - جایزه براى نقاشى کودک


حجة الاسلام رحیمیان نقل مى کند: یـکـى از دوسـتـان , همراه با خانواده اش به دستبوسى حضرت امام نائل شدند.او پس از آن به من مـراجـعـه کرد و گفت : این پسرم که کلاس پنجم دبستان است , دفتر نقاشى اش را براى تقدیم به امـام آورده بـود که محافظان مانع آوردن آن به خدمت امام شدند, براى همین خیلى ناراحت شده است .مـن دفتر نقاشى را گرفتم و در روز بعد خدمت امام تقدیم کردم .
 

حضرت امام با دقت تمام اوراق آن را ملاحظه فرمود و با دیدن تصویرى از یک تانک که چرخ هاى آن را مداد تراش , تنه آن را کتاب , لـولـه آن رایـک مـداد و سـرنـشـیـن آن را یک طفل دانش آموز تشکیل داده بود, فرمودکه به آن دانـش آموز خردسال جایزه اى مناسب پرداخت شود, که جایزه همراه با نامه اى از سوى دفتر امام به او تقدیم شد.
 

((23))
 

23 - شناخت لیاقت هاى کودک


مـى گـویـنـد: انـیـشـتین دانشمند بزرگ و فیزیکدان عصر حاضر,درکلاس هاى ابتدایى چهره درخشانى نداشت , ولى در سال هاى بعد,استعداد شگرف و مخفى مانده خود را بروز داد.
 

***
 

بـه مـلـکـشاه سلجوقى خبر رسید که قیصر روم , در صدد تسخیربغداد است .ملکشاه با ارتش مـنـظـم خود به سوى مرز ایران حرکت کرد.خواجه نظام الملک روزى از ارتش سان مى دید که نـاگاه قیافه سربازى کوتاه قد, توجه او را به خود جلب کرد.دستور داد که او راازصف بیرون کنند.او تـصـور کـرده بـود کـه از آن سرباز کوتاه قد,کارى ساخته نیست .ملکشاه به خواجه گفت : چه مى دانى ؟ شاید همین سرباز قیصر را اسیر کند.
 

اتفاقا مسلمانان در این نبرد پیروز شدند و قیصر روم به دست همین سرباز اسیر گردید.((24)) بـیان : مربى یا پدر و مادر موفق , آنهایى هستند که از شاگرد و یاکودک خود شناخت خوبى داشته بـاشـنـد, اسـتعدادهاى آنها را بیابند وزمینه شکوفایى آن را فراهم کنند.چون خداوند در هر کس استعدادخاصى را قرار داده است که شخص با شکوفایى آن استعداد به توفیق دست خواهد یافت .
 


 

24 - پرورش بلند همتى در کودک


سـعدالدین تفتازانى از پایه گذاران فن بلاغت در عالم اسلام است .روزى خواست از اندازه همت فرزند خود, آگاه شود.براى همین به اوگفت : پسرم ! هدف تو از تحصیل چیست ؟ پسر گفت : تمام همت من این است که از نظر معلومات به پایه شمابرسم .پدر از کوتاهى فکر فرزند, متاثر شد و با تاسف گفت : اگر همت توهمین است , هرگز به نیمى از مـراتب علمى من نخواهى رسید, زیرا افق فکر تو بسیار کوتاه است .
 

من سعدالدین که پدر تو هستم آوازه عـلـمى امام صادق (ع ) را شنیده و از مراتب دانش او آگاه بودم .در آغاز تحصیل تمام هم من این بود که به پایه علمى این شخصیت بى همتا برسم .من بااین همه همت بلند, به این درجه از علم رسـیده ام که مشاهده مى کنى و مى بینى که هرگز در خور قیاس با مقام علمى آن پیشواى بزرگ نیست .
 

تو که اکنون چنین همت کوتاهى دارى به کجا خواهى رسید؟ ((25))
 


 

25 - اثر یک تذکر


بـانوى جوانى مى نویسد: در دوران کودکى , بسیار حساس وخجالتى بودم .از طرفى وزنم بیش از حـد مـعـمـول بـود و گـونـه هـایـم مرابیش از آنچه بودم , چاق نشان مى داد.هرگز به مجالس میهمانى نمى رفتم و تفریحى نداشتم .در مدرسه حتى در ورزش شرکت نمى کردم .حس مى کردم با دیگران فرق دارم و موجودى نامطلوب وزاید هستم .
 

وقتى بزرگ شدم , با مردى که چند سال از خـودم بـزرگ تـربود ازدواج کردم و باز به همان وضع روحى باقى ماندم .بستگان شوهرم افرادى با وقار و داراى اعتماد به نفس بودند و من هر چه کوشش مى کردم مانند آنها شوم نمى توانستم .تمام این مسائل دست به دست هم داد و مرا به یاس و ناامیدى کشاند تا جایى که به فکرخودکشى افتادم .
 

امـا یک تذکر, مرا دگرگون ساخت و نجات داد.روزى مادر شوهرم درباره طرز پرورش بچه هاى خود صحبت مى کردو مى گفت : من همیشه اصرار دارم بچه هایم آن گونه که هستند و براى آن آفریده شده اند باشند.این سخن در من به سختى اثر کرد و دانستم که هنوز خود رانشناخته ام و همه بدبختى هایم براى همین است که مى خواهم خود رادر قالبى بریزم که براى آن ساخته نشده ام .
 

((26)) بـیـان : بـا ساختن الگوى مناسب از شخصیت ها براى کودکان مى توان طرز فکر آنها را جهت داد تا امثال این خانم از راضى نبودن وضع ظاهرى , به فکر خودکشى نیفتند.
 


 

26 - نتیجه بد اخلاقى معلم


مـعـلمى بود که شاگردان زیادى داشت , اما وى از نظر اخلاقى فردى تندخو بود و بچه ها را اذیت مى کرد.بچه ها به همین علت دلخوشى شان این بود که ولو براى یک روز هم که شده از دست وى خـلاص شـونـد ودرس را تـعـطیل کنند.لذا با هم نشستند و نقشه کشیدند.روز بعد که به کلاس آمـدنـد, هنگامى که معلم وارد شد, یکى از بچه ها به معلم سلام کردو گفت : جناب معلم , خدا بد ندهد.
 

مثل این که کسالتى دارید؟ معلم جواب داد: نه کسل نیستم .
 

برو بنشین .شـاگـردى دیـگـر آمـد و گـفت : جناب معلم رنگ و رویتان امروزپریده , خداى نکرده کسالتى دارید؟ این دفعه معلم یکه خورد و آهسته گفت : برو بنشین سرجایت .بـعـد یکى دیگر از شاگردها آمد و همان حرف ها را تکرار کرد.معلم تردید کرد که شاید من مریض هـسـتم .سرانجام وقتى چند شاگرد دیگرهمان حرف ها را با ثاثر و تاسف تکرار کردند, امر بر معلم مشتبه شد وگفت : بله , گویا امروز حالم خوش نیست .
 

بچه ها وقتى که اقرار گرفتند که او ناخوش است گفتند:آقا معلم ,اجازه بدهید تا امروز شوربایى برایتان تهیه کنیم و از شماپرستارى نماییم .کـم کـم مـعـلـم واقـعـا مریض شد, رفت دراز کشید و شروع کرد به ناله کردن و به بچه ها گفت : برخیزید و به منزل بروید.امروزناخوش هستم و نمى توانم د بدهم .بـچـه هـا کـه هـمـیـن را مـى خـواسـتـند, مکتب را رها کردند و به دنبال تفریح و بازى خودشان رفتند.
 

((27))
 

27 - تاثیر شیر


مرحوم شهید آیة اللّه حاج شیخ فضل اللّه نورى را در زمان مشروطه به دار زدند.این مجتهد عادل انقلابى , علیه مشروطه غیرمشروعه آن زمان قد علم کرد.با این که اول مشروطه خواه بود, اماچون مـشـروطـه در جـهت اسلام نبود, با آن مخالفت کرد.عاقبت او راگرفتند و زندانى کردند.شیخ پـسرى داشت .این پسر, بیش از بقیه اصرار داشت که پدرش را اعدام کنند.یکى از بزرگان گفته بـود, مـن بـه زندان رفتم و علت را از شیخ فضل اللّه نورى سؤال کردم .
 

ایشان فرمود:خود من هم انتظارش را داشتم که پسرم چنین از کار درآید.چـون شـیخ شهید, اثر تعجب را در چهره آن مرد دید, اضافه کرد:این بچه در نجف متولد شد.در آن هـنگام مادرش بیمار بود, لذا شیرنداشت .مجبور شدیم یک دایه شیرده براى او بگیریم .
 

پس از مـدتى که آن زن به پسرم شیر مى داد, ناگهان متوجه شدیم که وى زن آلوده اى است , علاوه بر آن از دشمنان امیرالمومنین (ع ) نیز بود.... کـار ایـن پـسـر به جایى رسید که در هنگام اعدام پدرش کف زد.آن پسر فاسد, پسرى دیگر تحویل جامعه داد به نام کیانورى که رئیس حزب توده شد.((28)) بـیـان : کـودک وقـتى که خون و پوست و گوشت و استخوانش پرورش یافته مادر است , روحیات فرزند نیز جداى از روحیات مادرنخواهد بود.
 


 

28 - منشا جسارت به پدر


شخصى از جایى عبور مى کرد.پسرى را دید که پدر خود راکتک مى زند.به او اعتراض کرد.پسر در پـاسـخ گـفـت : مـگر نه این است که فرزند بر گردن پدر حقوقى دارد, از جمله این که نام نیک برایش انتخاب کند و او را تربیت نماید و به او قرآن بیاموزد؟ آن شخص در پاسخ گفت : آرى .پـسر گفت : پدرم نام مرا برغوث (کک ) گذاشته و در تربیتم کوچک ترین کوششى نکرده است , به گونه اى که با وجود رسیدن به سن بلوغ یک کلمه از قرآن را نمى دانم .
 

((29)) بیان : والدینى که در تربیت فرزندانشان اهتمام نمى ورزند وفرزندانشان به صورت گیاهانى هرز و خودرو بار مى آیند, نباید از آنهاانتظار داشته باشند که به ایشان احترام و خدمت کنند.
 


 

29 - احترام به کودک


شـبى مرحوم آیة اللّه محمد تقى خوانسارى در حال بازگشت ازنماز جماعت , در خیابان اطراف حرم مطهر حضرت معصومه (س )کودکى را در حال گریه کردن مى بیند.وقتى علت گریه اش را مى پرسد,کودک جواب مى دهد: پولى را که براى گرفتن نان به همراه داشتم گم کرده ام .
 

بـى درنـگ آن مـرجـع بزرگ به حالت نیمه نشسته , مشغول جستجومى شود تا این که آن دو ریال گـمشده را پیدا مى کند و به کودک مى دهد.ایشان به راحتى مى توانستند چند برابر آن پول را به کودک بدهند,امابراى این که او احساس شرمندگى نکند, به این شکل به اوکمک کردند.
 

((30))
 

30 - نتیجه تحمیل عبادت


مـردى بـا آن کـه پـدرش از مـؤمنان بود, خدا و معاد را انکار مى کردوبه هیچ یک از اصول و فروع مذهبى پاى بند نبود.شخصى از او پرسید:چه شده است که با داشتن چنین پدر مؤمن و با تقوایى , توچنین از آب در آمدى ؟ مـرد جـواب داد: اتـفـاقـاپدرم باعث شده است که چنین باشم .یادم مى آید زمانى که هنوز کودک نـوپـایـى بـودم , هر سحر, پدرم با زور مرااز خواب بیدار مى کرد تا وضو بگیرم و مشغول نماز و دعا شـوم .
 

ایـن کـاراو آن قـدر بـر مـن سنگین و طافت فرسا مى آمد که کم کم از عبادت و نمازمتنفر گردیدم و با آن که سال ها از آن ماجرا مى گذرد, هنوز به هیچ یک ازمقدسات و معتقدات مذهبى , علاقه اى ندارم .
 

((31))
 

31 - احترام به شاگرد نوجوان


یـکـى از عـلـمـاى وارسـتـه , کلاس درسى داشت و از میان شاگردانش به نوجوانى بیشتر احترام مـى گـذاشـت .روزى یـکـى از شاگردان از آن عالم پرسید: چرا بى دلیل , این نوجوان را آن همه احترام مى کنید؟ آن عالم دستور داد چند مرغ آوردند.آن مرغ ها را بین شاگردان تقسیم نمود و به هر کدام کاردى داد و گفت : هریک از شما مرغ خود رادر جایى که کسى نبیند ذبح کند و بیاورد.
 

شاگردان به سرعت به راه افتادند و پس از ساعتى هر یک از آنها,مرغ ذبح کرده خود را نزد استاد آورد, اما نوجوان مرغ را زنده آورد.عالم به او گفت : چرا مرغ را ذبح نکرده اى ؟ او در پـاسخ گفت : شما فرمودید مرغ را در جایى ذبح کنید که کسى نبیند, من هر جا رفتم دیدم خداوند مرا مى بیند.شاگردان به تیزنگرى و توجه عمیق آن شاگرد برگزیده پى بردند,اورا تحسین کردند و دریافتند که آن عالم وارسته چرا آن قدر به اواحترام مى گذارد.
 

((32))
 

32 - نتیجه دوستى با نادان


پهلوانى از بیابانى مى گذشت .خرسى را دید که در تله اى گرفتارشده بود.پهلوان خرس را نجات داد.خـرس نـیز با او دوست شد وپس ازآن , همه جا همراه او بود.روزى حکیمى به پهلوان گفت : خرس یک حیوان نااهل است .دوستى با نااهلان نیز روا نیست .به دوستى خرس دل مبند.پـهلوان سخن حکیم را گوش نکرد.تا آن که روزى خرس و پهلوان در گوشه اى خوابیده بودند.از قـضـا مـگسى به سراغ خرس آمد.خرس هر چه با دستش آن مگس را رد مى کرد, باز مگس مى آمد واوراآزار مـى داد.سـرانجام خرس برخاست و رفت از کنار کوه ,سنگى بزرگ برداشت و آورد.
 

چون دیـد آن مگس روى صورت پهلوان نشسته است , آن سنگ بزرگ را با خشم روى آن مگس انداخت تـااورابـکـشـد, در نـتـیجه سر پهلوان , زیر آن سنگ بزرگ کوفته شد و او جان داد.این بود نتیجه دوستى با خرس که به دوستى خاله خرسه معروف است .
 

((33))
 

33 - اهمیت درس


شیخ مرتضى انصارى که از بزرگ ترین اساتید و فقهاى شیعه است , از یکى از شاگردانش پرسید: چرا دیروز در جلسه دحاضرنبودى ؟ شاگردگفت : کار داشتم .شیخ فرمود: بعد از این به د مگو کار دارم , به کار بگوددارم .
 

((34))
 

34 - شخصى که درس خوان نمى شود


وقـتـى سـیـد حـسن مد در مدرسه سپهسالار د مى داد ومسؤول مدرسه بود, یکى از نـزدیـکـان وى , شـخصى را به عنوان محصل به مدرسه آورد, به وى معرفى نمود و گفت : ایشان مى خواهددرخدمت شما د بخواند.مد نگاهى به داوطلب کرد و گفت : ایشان دخوان نمى شود.


مـرحوم مد وقتى تعجب آن مرد را دید, ادامه داد: به دکمه هاى قیطانى پیراهنش نگاه کن . تا بخواهد دکمه هایش را بیندازد, وقتش تمام شده . دکمه هاى قیطانى نمى گذارد دانش آموز درس بخواند. وقتى درس نخواند درایت پیدا نمى کند, زندگى اش به رفاه طلبى آغشته مى شود و روحیه شجاعت و آزادگى را نیز از دست مى دهد. ((35))
 


 

35 - امیدوارى , شرط پیروزى


ابـوجـعرانه از دانشمندان و علماى بزرگ اسلام است که در ثبات واستقامت زبانزد مى باشد. وى مـى گوید: من د استقامت را از یک حشره به نام جعرانه فرا گرفتم . در مسجد جامع دمشق , کنار ستونى نشسته بودم . دیدم که این حشره , قصد دارد از روى سنگ صاف بالابرود و بالاى ستون کـنـار چـراغى بنشیند.
 

من از سر شب تا نزدیکى هاى صبح , در کنار ستون نشسته بودم و تلاش آن جـانـور را زیـر نـظـر داشـتـم . دیـدم هـفـتصد بار تا میانه ستون بالا رفت و هر بار لغزید و سقوط کـرد. درحـالـى کـه از تـصـمیم و اراده آهنین این حشره , بسیار تعجب کرده بودم برخاستم , وضو سـاخـتـم و نماز خواندم . بعد نگاهى به آن حشره کردم ودیدم بر اثر استقامت به آرزوى خود دست یافته و بالاى ستون ,کنارآن چراغ نشسته است . ((36)) بـیـان : اگر کودکان , در راه رسیدن به اهداف , با شکست هایى مواجه مى شوند, باید امید خود را از دست ندهند تا به پیروزى دست یابند.
 


 

36 - تفاوت استعدادها



 

1. گالیله در بچگى به ساختن ماشین آلات ساده علاقه داشت . پدرش بر خلاف میل او, وادارش کـرد کـه طـب بخواند. او در این راه ترقى نکرد. سپس به آموختن ریاضیات و فیزیک پرداخت . در نـتیجه نبوغ خود را در نجوم و چیزهایى که عقربک استعداد او را به حرکت درمى آورد, ابراز نمود. گالیله نخستین کسى بود که اثبات کرد زمین به دور خورشید مى گردد و نخستین کسى بود که پاندول ساعت راساخت .
 

2. تـولـستوى هنوز بچه بود که به مطالعه علاقه پیدا کرد وکتاب هاى فلس

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

تعداد بازدید از این مطلب: 202
موضوعات مرتبط: تربیتی , ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود